رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

رادین....جوانمرد کوچک

گل پسر نازم یک سالگیت مبارک

خوشگل مامان امروز یک ساله شدی ...... باورم نمیشه که این یک سال بودن تو با چه سرعتی گذشت ... و صد البته با چه لذتی....... عاشق اون چشای خوشگل و لبای خندونتم که وقتی می خندی تمام صورتت خنده می شه ... این یک سال زندگیمون با حضور تو رنگ و بوی تازه ای گرفت و لذت بودن تو و دیدن رشد و بزرگ شدنت قابل توصیف نیست عشق من....             و امسال اجی مهربون که تولدش یک هفته قبل از شماست رضایت داد که روز تولد توبا هم یه جشن تولد بگیرید.........           ...
25 دی 1391

اولین شب یلدا

اولین شب یلدایی که تو کوچولوی نازم تو جمع ما بودی...  و مثل همیشه با اون شیرینکاریای  با مزت صورتای هممون رو خندون و شاد کرده بودی.... و اجی مبینای مهربون که طبق معمول اصرار داشت این شب با یه مراسم خاص برگزار بشه و دختر خوشکلم  خیلی از کاراشم خودش کرد مثل کمک تو پختن کیک که خب  گرچه  یه خورده عجله ای شد و زیاد خوشگل نشد ولی مزش عالی بود و تقریبا تنها چیزی بود که تو هم حسابی ازش خوردی و خیلی هم دوست داشتی . و همینطور چیدن  میوه و میز ,اولین چیزی هم که مبینا  گذاشت دیوان حافظ بود..               ایشالله صد تا از این شب یلداها رو با شادی و سل...
3 دی 1391

غذا خوردن

از وقتی که یازده ماهت تموم شده می تونی مثل ادم بزرگا شما هم سر میز بشینی و با ما  غذا بخور ی .گرچه خیلی چیزارو هنوز با احتیاط و کم کم  بهت میدم  ولی ماکارونی رو خیلی دوست داری. اینم وقتی که قرار باشه بابا و مبینا غذای شما رو بدن....     و در نهایتم این مامان بنده خداست که باید این خرابکاری رو تمیز کنه ...
3 دی 1391
1